محل تبلیغات شما
مدتهاست كه كتاب یا مقاله ای اگر میخوانم، یادداشت برداری نمیكنم چرا كه وقت و تمركز لازم برای این كار را ندارم. چه بسا كتابهایی كه این مدت، خواندنشان را با یادداشت برداری شروع كرده و به خاطر اخلال در این مهم، حتی از ادامه ی مطالعه باز مانده ام! و از وقتی بر من مسلم شد كه نمیتوانم یادداشت برداری كنم، حتی كتابهایی که جذبشان شده‌ام را نیز نخوانده، رها كردم! اما مدتی است خود را راضی كرده ام كه دیگر در قید یادداشت برداری -كه سالها بودم- نباشم و مطالعه ام را وما به این روش گره نزنم. و این جوری كمی وجدانم آرامتر شد و كتابخوانی راحتتر. اخیرا نیز تصمیم گرفته ام اگرچه شرح جامعی نخواهد شد اما خلاصه ای از هر كتاب و مقاله ای كه میخوانم نیز بنویسم كه خالی از ارزش نیست و چه بسا به كار هم بیاید. و نوشته ی حاضر محصول همین نگاه است.
***
كتاب "تحول زبان آذربایجان در گذر زمان" نوشته ی دكتر عباس جوادی است. نویسنده ی میانسال، خود زاده ی تبریز است و در خارج از ایران زندگی میكند و اگر درست متوجه شده باشم، رومه نگار است. كتاب، شامل یك مصاحبه ی طولانی با عباس جوادی، در موضوع عنوان كتاب است و نیز مقاله هایی از جوادی در موضوعهای مرتبط به آن پیوست شده است. كتاب، از سوی نشر نبشت در سال 1397 منتشر شده است.
مسئله ی زبان آذربایجان و تاریخ تحولات آن، جدای از جذابیتی كه فی نفسه برای من داشته به تحولات سالها و به ویژه ماههای اخیر این خطه از میهنمان نیز گره خورده است. چند هفته ی پیش بود كه در مسابقه ی فوتبالی در تبریز شاهد شدیدترین حركات و شعارهای تجزیه طلبانه و ایران ستیزانه بودیم كه بر محوریت تفاوتهای زبانی و آنگونه كه ادعا میشود، قومی و نژادی و فرهنگی پایه گذاشته شده است. همیشه برایم سوال بوده كه زبان مردم آذربایجان از چه زمانی و طی چه فرآیندی تركی شده است چرا كه میدانیم تركان تا تقریبا 1000 سال پیش در این خطه اصلا حضور نداشته اند. هویت طلبی قومی، بر پایه ی مولفه ی زبانی، سكه ی رایج این سالهای خاورمیانه است كه میرود در كشور ما نیز به مراحل تعیین كننده ای برسد.
جوادی رویكردی علمی و معتدل نسبت به موضوع زبان و قومیت و فرهنگ و نژاد دارد و از این رو بدون سند سخن نمیگوید و از هر سندی به اندازه ی كاركرد و اعتبار آن، نتیجه میگیرد و نه بیشتر. طبیعت اظهار نظر علمی، اعتدال و احتیاط و نسبی گرایی است. بنا بر این در اندیشه ی جوادی، نژادپرستی و قوم پرستی جایی ندارد چرا كه اقوام و زبانهای كنونی -دست كم در خاورمیانه و ایران و آذربایجان- را دارای ریشه های چندگانه و متكثر میابد. مثلا مردم آذربایجان كنونی اگرچه عموما به یك زبان -فارغ از تفاوتهای لهجه ای- گفتگو میكنند اما بی شك از آمیختگی نژادهای مختلفی میباشند و اشتراكات فرهنگی و زبان و نژادی بسیاری با اقوام همسایه و حتی دورتر دارند. پذیرش چنین واقعیتهای كلیدیی، یكی از نكات مهم مغفول مانده ی فضای هویت طلبیهای كنونی خاورمیانه است؛ این كه مثلا كردها بدانند حتی همین الان هم مجموعه ای از مردمانی با نژادها و زبانها -نه فقط لهجه ها- ی گوناگونند تحت لوای  یک نام (کرد) و با همسایگان و اقوام و مردم دورتر نیز ریشه های مشترك دارند. یا مثلا تركها بدانند صِرف اشتراك زبانی، باعث نمیشود در همه چیز مشترك باشند و یك قوم و یك مردم در شمار آیند؛ چنان كه آن ترك عموما یونانی تبار سواحل مدیترانه برخاسته از یك ریشه و فرهنگ نسبتا متفاوتی از آن ترك قفقازی است و این قفقازی ترك زبان در عموم ویژگیهای انسانی و اجتماعی به همسایه ارمنیش شبیه تر است تا مثلا به آن ازبك كه او نیز به لهجه ای از زبانهای تركی سخن میگوید.
جوادی، تحول زبان آذربایجان را در طی زمان پی میگیرد و به ترتیب سه دوره ی مهم برای آن برمیشمارد؛ دوره ی زبانهای پیش‌ایرانی، دوره ی زبانهای ایرانی، دوره ی زبان (زبانها) تركی. در مورد دوره ی زبانهای پیش‌ایرانی آذربایجان (مثلا اورارتویی) میگوید كه منابع چندانی از آنها در دست نیست و نمیتوان در مورد خانواده ی زبانی و بسیاری از ویژگیهای آنها اظهار نظر دقیقی كرد. با ورود اقوام ایرانی در هزاره ی دوم پیش از میلاد، كم كم در جاهای مختلف ایران و همچنین آذربایجان، نشانه ها و آثار زبانهای این اقوام دیده میشود و به مرور، دیگر زبانها از بین میروند. نكته ای كه جوادی بر آن تاكید دارد، این است كه از بین رفتن زبانها، به معنای از بین رفتن گویشوران و اقوامی كه آن زبانها را تكلم میكرده اند نیست بلكه این مردمان در صورت بندی های جدید اجتماعی و قومی، حل شده و همچنان به حیات خود ادامه میدهند. و چه بسا ویژگیهای زبانی و فرهنگی و. را نیز مانند نژاد خود، به آیندگان منتقل كنند. دوره ی زبانهای ایرانی تا تقریبا 1000 سال پیش دوام میآورد و آنگاه كم كم با كوچ و تسلط قبایل ترك از آسیای میانه و تركستان به آذربایجان، قفقاز و آناتولی (شرق تركیه ی امروزی)، دو گروه عمده ی زبانی در آذربایجان در كنار هم تا قرنها زندگی میكنند؛ زبانهای ایرانی، زبان (زبانهای) تركی. این زیست مشترك زبانها اما به تدریج و طی چند دوره، به تسلط كامل تركی در این منطقه منجر میشود؛ دوره ی نخست، دوره ی كوچ قبایل در زمان سلجوقیان است. دوره ی بعدی، حمله و حكومت مغولان است كه عمده ی سپاه ایشان متشكل از جنگجویان قبایل ترك آسیای میانه بوده است. در همه ی این چند قرن، آذربایجان مانند منزلگاهی بوده كه قبایل ترك را از آسیای میانه به قفقاز و آناتولی هدایت میكرده. در خصوص گرایش زیاد قبایل ترك به اسكان در قفقاز و آناتولی، جوادی معتقد است كه این مناطق از آنجا كه "حاشیه" ی جهان اسلام بوده اند، خط مقدم جهاد با دولتهای غیرمسلمان و در نتیجه كسب غنایم به شمار میرفته اند و از همین رو، علاقه ی زیادی برای حضور و اسكان در این مناطق توسط قبایل ترك -كه از آسیای میانه و تركستان میآمده اند- وجود داشته است. دوره ی بعدی در روند تسلط زبان تركی در آذربایجان، تشكیل حكومت صفوی و بازكوچ قبایل ترك به ویژه از آناتولی به مقصد آذربایجان بوده است. جوادی این بازكوچ اخیر را در تغییر تركیب جمعیتی منطقه ی آذربایجان و تشكیل یك اكثریت تركی‌زبان، عامل اصلی میداند. و در همین دوره ی صفویه است كه آذربایجان به طور تقریبا مطلق ترك زبان میشود كه تا كنون نیز این روند پابرجا است.
یكی از مباحثی كه جوادی بر آن تأكید دارد، نقش زبان بین الاقوامی و بین فرهنگی فارسی است كه امروزه واگرایان میخواهند آن را به زبان یك قوم تقلیل دهند كه در طول تاریخ و به ویژه امروزه به دیگران تحمیل شده و میشود! جوادی نمونه های بسیاری را میآورد تا نشان دهد كه زبان فارسی در كنار عربی، زبان اول دربارها و نویسندگان ترك در طول تاریخ بوده است. این نقش زبان فارسی، در قفقاز تا مدتی بعد از جدا كردن این مناطق از ایران (دوره ی جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلیشاه) ادامه دارد و در جهانشاهی عثمانی هم با فراز و فرودهایی تا تشكیل جمهوری تركیه -اگر اشتباه نكرده باشم- در كمتر از 100 سال پیش دوام داشته است. در آذربایجان اما بی انقطاع تا كنون، فارسی زبان نخست رسمی و درباری و ادبیات جدی است. این القای نادرست را نباید پذیرفت كه كاربرد فارسی در مناطقی چون آذربایجان متأخر است و محصول دولت-ملت مدرن پهلوی و آن هم از سر اجبار و با پس زدن زبان محلی! فارسی در طول حیاتش همواره زبان واسط و فرهنگی مشترك اقوام ایرانی و حتی ناایرانی بوده و همچنان است. فارسی دست كم هزار سال است كه ابزار مشترك ملتها و اقوام گوناگون بوده و ادیبان و دبیران بسیاری با ریشه های قومی و زبانی مختلف بدان بالیده و آن را پرورده اند. فارسی زبان یك گروه نژادی و حتی قومی نیست. و ناگفته نباید گذاشت كه همچنان كه جوادی شرح میكند، بزرگترین خدمت به نشر و گسترش زبان فارسی از آسیای میانه تا قلب هند و روم، به دست امیران و سرداران و حكومتهای قبایل ترك اتفاق افتاده است. چنان بر میآید كه تركانی كه از آسیای میانه برمیآمده اند، فارسی را به عنوان یك زبان خودی در مقام زبان حكومت و دربارهایشان به كار میبرده اند.
یكی از نكاتی كه جوادی به آن اشاره میكند، اهمیت الفبا و خط در پیوستگی فرهنگی با دیگران و گذشته است. چنان كه ما ایرانیها و افغانستانیها و اعراب از آنجا كه از یك الفبا استفاده میكنیم، میتوانیم هم با آثار تاریخی و یادگارهای گذشتگان ارتباط برقرار كنیم و هم نوشتارهای زبانهای متفاوت یكدیگر را -دست كم- بخوانیم. اما مثلا در جمهوری تركیه با به كار بردن الفبای لاتین از زمان تشكیل این دولت-ملت، عملا یك گسست فرهنگی و تاریخی  اتفاق افتاده. به نظر میرسد در حال حاضر حالی كردن اشتراكات با ما همسایگان حتی، فارغ از زبان تركی، به اهالی تركیه مشكل است! در قفقاز و آسیای میانه نیز با ملت سازیهایی كه در دوره ی تسلط روسها شكل گرفته است، خط و الفبای روسی به كار میرفته است كه بعد از فروپاشی جمهوری شوروی، عموما هر دولت-ملتی راه خود را پیش گرفته و هویت سازی متفاوتی را دنبال میكند و الفبای متفاوتی (روسی، لاتین) به كار میبرد اما نقطه ی مشترك همه شان دوری گزیدن از هویت تاریخی مشتركشان است.
تحصیل زبان مادری یا تحصیل به زبان مادری نیز دو موضوعیند كه جوادی به آن پرداخته است. این دو عبارت علیرغم شباهت اما دو معنای متفاوت دارند كه زیاد دیده میشود عوام متوجه آن نیستند؛ تحصیل زبان مادری آن است كه شخص زبان اول و خانگی خودش را به صورت مكتوب نیز بیاموزد و اگر منابع ادبیی به آن هست، آنها را در یك موسسه ی آموزشی مطالعه كرده و فرا گیرد. این امر میتواند در كنار آموزش به زبان رسمی باشد. جوادی خود طرفدار چنین طرحی است و آموزش زبان مادری را لازم میداند. اما تحصیل به زبان مادری به این معنی است كه زبان رسمی آموزش و پرورش برای هر منطقه ای و یا مردمی، زبان مادری یا همان زبان اول و خانگی آن مردم و منطقه باشد. مثلا در شهر تبریز كه اكثریت تركی زبانند، تحصیل به زبان مادری یعنی این كه تركی جایگزین فارسی در نظام آموزش و پرورش كنونی بشود و همه ی منابع و مواد درسی به این زبان تدریس شود. چنین رویكردی نیازمند پاسخ به ملاحظاتی چند است؛ مثلا اگر قرار باشد در ایران كنونی، تحصیل به زبان مادری باشد، آیا متولیان امر توان تهیه ی مواد درسی به دهها و شاید صدها زبان و گویش را دارا میباشند؟ آیا منابع لازم در هر زبانی برای ایجاد نظام آموزش و پرورش به آن زبان وجود دارند؟ آیا هر زبان و گویشی در طول تاریخ موجودیتش، آنچنان پرورده شده است كه در قرن 21م بتوان با آن هم ادبیات تدریس كرد، هم ریاضی، هم علوم طبیعی، هم فلسفه، هم صنعت و.؟ پاسخ همه ی این پرسشها منفی است و اهمیت فارسی هم اینجا مشخصتر میشود كه در همه ی این ویژگیها سرآمد زبانهای موجود در كشور ایران و حتی كشورهای همسایه است. ملاحظه ی مهم دیگری نیز كه از نظر جوادی دور نمانده، بایستگی وجود یك زبان واسط و رسمی به عنوان زبان ملی برای حفظ یكپارچگی هویتی و ارضی كشور است. یك ایران بزرگ و مقتدر جز با زبان رسمی و ملی امكان پذیر نیست. و بسیار مایه بختیاری است كه زبان ملی ما بیش از هزار سال و بدون تحمیل و اجبار، زبان ملی و فرهنگی ما و همسایگان کنونیمان بوده که با شكل گیری دولت-ملتهای معاصر، زبان رسمی گشته است.

بندر لنگه و بندر كنگ

رساله ی روحی اُنارجانی

از ذهن و زبان روزگار

كه ,زبان ,ی ,آذربایجان ,یك ,نیز ,دوره ی ,است كه ,زبان مادری ,قبایل ترك ,آسیای میانه

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شایان سیستم جهرم berdeskbocup پایگاه اطلاع رسانی ستاد مردمی رهپویان صلح و عدالت باربری های تهران inevimin dolrewither Exo and Snsd lovers club Omron Iran نماینده امرن در ایران ،فروش اینورتر یاسکاوا اوج آرامش Michael's site