محل تبلیغات شما
كتاب "گویش آذری" تألیف رحیم رضازاده ملك، در بر دارنده ی متن و ترجمه و واژه نامه ی رساله ی روحی اُنارجانی است. این كتاب در سال 1352 خورشیدی توسط انتشارات انجمن فرهنگ ایران باستان به چاپ رسیده است. مولف، در پایان مقدمه، چنین مینگارد؛ "این دفتر را به یاد كوششهای دانشی و غیرتمندانه ی شهید روانشاد احمد كسروی تبریزی، به آذربایجانیان پاكدل ارمغان میدارم". دست كم از همین یك جمله میتوان گرایش ملیِ ایرانی مولف و در عین حال فاصله اش از اندیشه های پان تركی را دریافت.
نثر رضازاده ی ملك در بیان توضیحات این كتاب، گاه قدمایی میشود كه به باور من مناسب یك متن علمی نیست. مثلا به جای این كه گفته شود "اكنون مردم تهران این كلمه را فلان جور تلفظ میكنند"، میگوید "كنون را اهل تهران.".
مولف فهرستی از آثار مكتوب به جا مانده ی زبان آذری (پیشاتركی) كه تا زمان نگارش كتاب حاضر، كشف شده و در دسترس قرار گرفته اند، ارائه كرده كه سده ی پنجم تا نیمه ی سده ی یازدهم هجری قمری را در بر میگیرد. این فهرست البته كوتاه است و رضازاده، فروتنانه راه آیندگان را در صورت كشف منابع دیگر، در این حوزه گشوده میداند. پیداست كه زبان آذری آخرین نفسهای خود را در واپسین سالهای این سده كشیده و بعد، دوران تسلط بی چون و چرای تركی است. رساله ی روحی انارجانی در زمان كشاكش زبان تركی و لهجه های بومیتر آذربایجان به رشته ی تحریر درآمده و به اعتقاد مولف حاضر، نوشتن این رساله از جمله مقاومتهایی است كه در برابر گسترش و نفوذ تركی انجام شده است.
رساله ی روحی انارجانی، كتاب كم حجمی است كه ارزش ادبی و اندیشه ای نداشته و بیشتر از آن جهت اهمیت دارد كه مفصلترین متن كشف شده ی تا كنون به زبان آذری (پیشاتركی) است. از زندگی و هویت روحی انارجانی نیز شرح دقیق و روشنی در دست نیست. و نیز در انتصابش به یكی از دو روستای اَنارجان یا اُنارجان (هر دو در آذربایجان) اختلاف است كه البته غالبا رأی به درستی دومی داده اند.
مولف روشن بین در بخش واژه نامه، از جمله به واژه نامه های زبانها و گویشهای محلی بسیاری ارجاع داده كه شباهت زبان رساله ی روحی انارجانی به زبانها و گویشهای نقاط مختلف ایران از جمله، انواع گویشهای خراسانی، بخارایی، مازندرانی، گیلكی، تالشی، كرمانی، زردشتیان كرمان، بیرجندی، لری، كردی و. گاه شگفت انگیز است. از این شباهت میتوان نتیجه ی بزرگی را حدس زد؛ اگر در سده های اخیر، زبان تركی در گستره ی بزرگی از آسیای میانه و خاورمیانه با چنین تسلط و شمار گویشور پخش نمیشد، در روزگار جدید كه عصر ملی گرایی و دولت-ملت سازی است و زبان یك مولفه ی اساسی -اگر نگوییم اساسی ترین مولفه- در این صورتبندیها است، جغرافیای ی منطقه به شكلی دیگر میبود و اتحادها و افتراقهای كشورها نیز متفاوت میشد. با این حال شایان یادآوری است كه در علم تاریخ، "اگر" وجود ندارد.
مولف در مقدمه، تصحیحهای پیشین رساله ی روحی انارجانی را نادقیق و ترجمه هایشان را دربردارنده ی اشتباههای بسیار میداند و برای برطرف كردن این ایرادها، مقابله های زیادی با لغتنامه های مختلف از جمله لغتنامه های زبانهای محلی و نیز ادبیات شفاهی نواحی مختلف، به ویژه تهران انجام داده است.
از جمله ویژگیهایی كه در زبان رساله ی حاضر هست، گرایش بسیار به تلفظ واژگان با ضمه است. این ویژگی را مثلا در زبان كنونی مردم دماوند و تا اندازه ای نیز زبان بلوچی میتوانم مثال بزنم كه واژگان بسیاری كه در دیگر زبانها و نیز فارسی معیار با فتحه یا حتی كسره تلفظ میشوند، در این زبانها با ضمه تلفظ میشوند؛ كُردن، پُستان، مُجش (مجوش؛ نجوش)، بُلغور، سُر (سَر)، دُل (دل)، بُرُنج، و. .
چنان كه در اینجا و آنجا زیاد به چشم میآید، گویا رسم بوده است تا همین اواخر (احتمالا تا پیش از نظام آموزش و پرورش جدید)، دو حرف كاف و گاف را در زبان فارسی یك شكل (به شكل كاف) مینوشته اند. از جمله مواردی كه مولف نتوانسته به تلفظ دقیق بسیاری از واژگان رساله ی حاضر در لهجه ی وقت آذربایجان دست یابد، همین واژگان كاف / گاف دار است.
رساله ی روحی انارجانی، زبان و شرح ماجراهای مردم كوچه و بازار تبریز است و دربردارنده ی هزلیات فراوان. چنان كه در مقدمه نیز مولف به تفاوتهای زبان شهری و زبان روستاهای آذربایجان اشاره ای داشته، گمانم بر این است كه زبان رساله ی حاضر، بسیار تحت تأثیر فارسی معیار است. من بعید میدانم كه در آن زمان، آذری زبانان روستاهای آذربایجان، زبانشان تا این اندازه به زبان فارسی معیار نزدیك بوده باشد.
تناقضهای دستوری چندی در زبان این رساله وجود دارد. در برخی ساختارها از دستور فارسی معیار پیروی شده و در برخی دیگر، از دستور زبان محلی. اگر این نكته درست باشد، میتوان میزان تأثیر زبان فارسی معیار را بر زبان مردم مركز آذربایجان -تبریز- دریافت. برای این دعوی چند مثال میآورم؛
1. در یك شعر، مثلا یك جا گفته شده "بمیرام آن دهانا (برای آن دهان بمیرم)" و جای دیگر گفته شده "آن زنبق سیمین را". اینجا، "دهانا" یعنی دهان را ولی میبینیم در مصرع بعدی، این دستور رعایت نشده.
2. در شعر دیگری، یك جا گفته شده "همچون قفل رومی وَ در زده (مانند قفل رومی به در زده)" و در جایی دیگر "زرده بُرُنج، كاله جوش، قیسی به روغن (شیرین پلو، كله جوش، قیسی روغنی). "وَ" در جمله ی نخست همان "به" در جمله دوم است اما یكی را به شكل معیار فارسی و دیگری را به شكل محلی به كار برده است!
3. در شعری دیگر، یك جا میگوید "نِشتی از این تلواسه (نشستی از این اضطراب)" و در جای دیگرش میگوید " وُلَت به جا نُشُست (مورمورت به جا نشست)". هر دو فعل نشتی و نشست به زمان گذشته ی ساده تعلق دارند و تنها در ضمیرشان تفاوت دارند و یكی دوم شخص مفرد و دیگری سوم شخص مفرد. با این حال یكی از مصدر "نشتن" و دیگری از مصدر "نشستن (نش+استن)" میآید.
و مثالهای دیگر. .
در واژه نامه ی كتاب، گفته شده كه واژه های قلب شده ی بسیاری مانند پلیته / فتیله، نبض / نظم و. در این اثر وجود دارد. به باور من این ویژگی از شفاهی بودن و ماندن این زبان است و در هر زبان شفاهی دیگری نیز میتوان آن را دید.

بندر لنگه و بندر كنگ

رساله ی روحی اُنارجانی

از ذهن و زبان روزگار

ی ,زبان ,كه ,رساله ,های ,روحی ,رساله ی ,كه در ,و در ,ی روحی ,از جمله ,زبان فارسی معیار

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Kim's page سار انجام پروژه های شبیه سازی nadtimicutt کــد هــا و سفــارشــاتــ قصــر سایــہ وبلاگ حقوقی بهروز سلیمانی معرفی کتاب های کمک درسی عشق کتاب با تخفیف nicaselfca .:: Official Fan Website ZedbaziBand ::. Maglie Calcio online con a prezzi convenienti